مهسا رمضانی
تقریبا بعد از جنگ جهانی دوم بود که مفهوم «دیپلماسی علمی»، به شکلی جدی مطرح شد. در این دوره، این نوع از داد و ستد علمی، اغلب به دو کشور امریکا و شوروی سابق محدود میشد. اما به تدریج، «دیپلماسی علمی» به مفهومی فراگیر تبدیل شد به طوری که امروزه در دنیایی که همه از اطلاعاتی شدن زندگی حرف میزنند، این نوع از دیپلماسی اهمیت بسزایی یافته و «علم» به موضوعی بدل شده است که جوامع، بر سر آن تعامل و مذاکره میکنند.
با توجه به اهمیت این موضوع، به سراغ دکتر مهدی گلشنی، استاد فلسفه علم دانشگاه صنعتی شریف رفتیم تا برداشت وی از «دیپلماسی علمی» و وضعیت و چالشهای آن را در ایران به بحث گذاریم.
دکتر مهدی گلشنی، از اعضای پیوسته فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران و بنیانگذار «فلسفه علم» در دانشگاه صنعتی شریف است. وی در کنار فعالیتهایی که در زمینه فلسفه علم دارد، در حوزه الهیات، پژوهشهای دینی و مطالعات تطبیقی میان دو حوزه «علم» و «دین» نیز صاحبنظر و دارای دیدگاههای قابل تأملی است.
او چندان از روند «دیپلماسی علمی» در کشور رضایت ندارد چرا که بر این باور است که به جای «تعامل علمی»، جریان یکسویهای میان جامعه ما و یافتههای علمی غربی حاکم است و بیشتر واردکننده و مصرفکننده این یافتههای علمی هستیم و هنوز تولیدات علمی ما چندان قابل توجه نیست که این جریان را به جریانی «دوسویه» و «تعاملی» بدل کند که بتوان بر آن نام «دیپلماسی علمی» نهاد. در ادامه، مصاحبه ما با او را بخوانید تا دلایل او برای این قضاوت را بدانید.
جناب دکتر گلشنی! تعریف شما از «دیپلماسی علمی» چیست؟
دو برداشت عمده از واژه «دیپلماسی علمی» مطرح است؛ یکی استفاده از علم و تکنولوژی به عنوان ابزاری در اختیار دستگاه دیپلماسی ، که از طریق آن، کشورها به اهداف سیاست خارجی خود برسند. برداشت دیگر از این اصطلاح، استفاده از ظرفیتهای دیپلماتیک برای رشد علم و فناوری است.
رویکرد غربیان به دیپلماسی علمی در ارتباط با کشور ما عمدتاً معطوف به برداشت اول از این اصطلاح است. اما رویکرد ما به دیپلماسی علمی عمدتاً معطوف به برداشت دوم از این اصطلاح است.
این نوع از دیپلماسی از دیدگاه شما دارای چه مؤلفههایی است؟
مؤلفههای انواع دیپلماسی تقریباً مؤلفههایی ثابت است؛ یعنی تعامل و ارتباط بر مبنای داشتهها. حال آنچه دیپلماسی علمی را از سایر انواع دیپلماسی جدا میکند، جنس ماده مورد نظر یعنی «علم» است. ما در جریان یک دیپلماسی علمی، نخست «ارتباط» برقرار میکنیم، در ادامه «توافق» میکنیم و سپس با استادان و دانشجویان و آثار علمی دیگران در «تعامل» قرار میگیریم. البته به اصل این موضوع هیچ ایرادی وارد نیست. اما آنچه امروز تحت عنوان «دیپلماسی علمی» در حال انجام است، بیشتر به انتقال علم و فرهنگ غرب به کشور ارتباط دارد.
لیکن معتقدم که ما باید ضمن جذب علم غرب، به خودمان متکی باشیم و علم غرب را پرورش دهیم و منفعل نباشیم. چیزی که امروز تحت عنوان «دیپلماسی علمی» در جریان است، به زعم من یکسویه است. در واقع معتقدم جوامعی که از این طریق با ما وارد گفتوگو میشوند، بیشتر میکوشند تا تحت عنوان دیپلماسی علمی، به انتقال فرهنگ خود و تأمین منافعشان همت گمارند، زیرا تصورم بر این نیست که علمیتر کردن کشور ما برای آنها مطرح باشد.
اساساً از نظر شما یک دیپلماسی علمی موفق دارای چه مؤلفهها و فاکتورهایی است؟
دیدگاه من منوط به برداشتی است که از واژه «دیپلماسی علمی» دارم. در یک دیپلماسی علمی موفق، طرفهای ذیربط باید «عاقلانه» و «وطندوستانه» در خصوص منافع ملیشان به موضوعات وارد شوند و این مهم باید کاملاً در مأموریتهای آنها ملموس باشد. همچنین باید بین دستگاههای علمی، دیپلماتیک و امنیتی هماهنگی برقرار باشد و این چیزی است که در امریکا به وضوح میبینیم که چطور دانشمندان امریکایی هنگام بازگشت از سفرهای علمی به کشورهای گوناگون با وزارت خارجه امریکا اطلاعات مبادله میکنند یا چطور بعضی از دانشمندان ایرانی مقیم امریکا هنگام سفر به ایران و مراجعت به آن کشور مورد استنطاق دستگاههای امنیتی امریکا قرار میگیرند.
منظورتان از اینکه فرمودید در دیپلماسی علمی باید رویکردی «عاقلانه» و «وطندوستانه» داشته باشیم را کمی شفافتر بیان میکنید؟
منظورم این است که با آگاهی و برنامهریزی، حداکثر سود و حداقل هزینه و ضرر را در نظر داشته باشیم و تلاش کنیم که نگذاریم رویکرد مورد نظر ما تبدیل به رویکرد مورد نظر آنها شود.
برخی این شرایط را بهموقعیت نابرابر کشورها در عرصه سیاست نسبت میدهند. در واقع مدعی هستند اگر در عرصه علمی رابطهای یکسویه شکل گرفته است این امر متأثر از روابط سیاسی و نقش قدرتهای سیاسی در عرصه بینالمللی است و این دلیل محکمی برای یک طرفه شدن روابط علمی است.
بله، درست است. نابرابریهای جهانی خود بستر بسیاری از مشکلات است. بنا بر این باید عاقلانه برنامهریزی و سعی کنیم در زمینههای مهم خودکفا شویم تا به خاطر نیازهای روزمره به دیگران وابسته نباشیم. این مشکلی است که میتواند رویکرد مورد نظر آنها را جایگزین «رویکرد مطلوب ما» نماید. به همین دلیل است که ما نمیتوانیم با بیاحتیاطی با این موضوع مواجه شویم.
برخی بر این باورند که علم زمانی رشد و پویایی خود را بهدست میآورد که در تضارب آرا قرار گیرد، در این میان، دیپلماسی علمی شاید بتواند «عرصهای گفتوگویی» را فراهم کند و به پویایی علم بینجامد، تا چه اندازه با این دیدگاه همدل هستید؟
بلی، کاملاً درست است که علم در نتیجه تضارب آرا رشد میکند. اما به باور من، با توجه به وضعیت علمی ما و غربیان، امروزه دیپلماسی علمی بیشتر امری ظاهری و روبنایی است و اساساً آنچه به رشد علم کمک میکند، این ایده است که ما باید حداکثر استفاده را از علم دیگران ببریم، اما باید باور داشته باشیم که خودمان هم میتوانیم تولید علم کنیم. اما آنچه این روزها حاکم است برخورد یکسویه جوامع غربی و ابرقدرتها با کشورهایی همچون کشور ما است. چون جوامع علمی غرب عملاً به تولیدات علمی محدود ما نیازی ندارند، برخورد آنها با ما در چارچوب برداشت اول از اصطلاح دیپلماسی علمی قرار میگیرد (یعنی استفاده از علم و تکنولوژی به عنوان ابزاری در اختیار دستگاه دیپلماسی که از طریق آن، کشورها به اهداف سیاست خارجی خود میرسند) و واضح است که در این حالت آنچه تضارب آراء خوانده میشود صوری خواهد بود.
با این حال، ما میتوانیم با بهره گرفتن از تجربه چین، موفق عمل کرده و ضمن گرفتن بعضی دانشها از غرب، خودمان را هم پرورش دهیم و داخل را دست کم نگیریم. امروزه بسیاری از دانشگاهیان و مدیران دانشگاهها، تجربیات داخل را بسیار دست کم میگیرند.
حدیثی داریم از پیامبر اکرم(ص) که «علم را بجویید حتی اگر در چین باشد» دیدگاه شما در خصوص دیپلماسی علمی چقدر با این رویکرد همخوانی دارد؟
کاملاً قابل جمع است و من هنوز هم میگویم باید با لطایفالحیل علم دیگران را جذب کرد- بخصوص این روزها که انواع و اقسام امکانات بینالمللی بسیار گسترش یافته است و افراد براحتی میتوانند از آنها بهره بگیرند - تنها تذکر من در این مورد، توجه به «مسائل هویتی» است؛ اینکه بدانیم چه چیزی را اخذ کنیم و حدود و ثغور آن و نسبتش با چارچوبهای فکری و فرهنگی ما چیست. ضمناً باید به خاطر بیاوریم که جهان اسلام زمانی خود سرمشق علم و خط دهنده در آن بود.
متأسفانه این حس بیداری در جامعی علمی ما نیست و یک غفلت عمومی در برخی سیاستگذاران علمی و در تحصیلکردهها به چشم میخورد.
اشاره کردید که در گذشته افراد تسلط بیشتری بر منابع و علوم بومی داشتند تا امروز، اما شاید بتوان اینگونه نیز به قضیه نگاه کرد که ما در عصر اطلاعات به سر میبریم و در این عصر این «علم» است که بهعنوان معیار قدرت مورد توجه قرار میگیرد. بر این اساس، با محور قرار گرفتن علم، فرهنگی جهانی در حال شکلگیری است که این فرهنگ خواه ناخواه، به اولویتهای علمی افراد جهت میدهد. برخی از این اتفاق
به عنوان یک «پروسه» و روندی طبیعی و در حال «شدن» یاد میکنند، قضاوت شما در اینباره چیست؟
به اعتقاد من، هم «پروسه» است و هم «پروژه». هم جنبههای مثبت دارد و هم جنبههای منفی. باید بپذیریم که امروز سطح اطلاعات افزایش یافته است، اما متأسفانه عمق اطلاعات بشدت کاهش پیدا کرده است و به نوعی اطلاعات ما سطحی شده است. پس در حالی که گستره اطلاعات ما بسیار پیشرفت داشته است، اما سطحی شدن اطلاعات تعداد زیادی از افراد باعث شده که ما نتوانیم کار علمی جدی و عمیقی انجام دهیم. آنچه «فرهنگ جهانی» تلقی شده است عملاً به خاطر تسلط غربیان بر عرصههای علم و فناوری معادل «فرهنگ غربی» و خصوصاً «فرهنگ امریکایی» است.
به اعتقاد شما ما باید چه سازوکارهایی را پیش بگیریم که این ارتباطی که به زعم شما یک طرفه است به ارتباط دوسویه تعامل علمی بدل شود؟
باید اول احساس حقارت حاکم در محیطهای علمیمان را کنار بگذاریم و «فرهنگی درست» ایجاد کنیم؛ چیزی که ما امروز از آن غافل هستیم. این در حالی است که ما ظرفیتهای زیادی داریم و از راه درست میتوانیم این ظرفیت را به فعلیت برسانیم. آن وقت هم از خارج نهایت استفاده را میبریم و هم اینکه تولید علم میکنیم. اینکه همه چیز را از دیگران بگیریم و مرتباً مشق بنویسیم، ما را به جایی نمیرساند.
چینیها، ژاپنیها و حتی هندیها پس از آنکه آگاه شدند، خود به سرمشقنویسی مبادرت ورزیدند. اما ما همچنان در غفلت هستیم و معتقدیم که همه چیز را باید آنها به ما بدهند و غافل هستیم از اینکه غرب نمیخواهد جهان اسلام رشد واقعی علمی داشته باشد.
در برخی از اظهارنظرها «برجام» نوعی از «دیپلماسی علمی» دانسته شده است، چقدر با این دیدگاه همدل هستید؟
من برجام را از جنس «دیپلماسی علمی» نمیدانم. برجام بیشتر دیپلماسی سیاسی، اقتصادی و امنیتی بود.
از نظر شما «فرهنگ» در پیشبرد سیاستهای علمی چه نقش و جایگاهی دارد؟
بی شک برای پیشبرد اهداف علمی مان نخست باید فرهنگ و هویت اسلامی-ایرانی را تقویت کنیم. متأسفانه بسیاری از سیاستگذاران علمی ما از این مسأله غفلت میکنند و به عوامل داخلی و تقویت آن بیتوجه هستند.
از چه طریق میتوان هویت ایرانی-اسلامی را تقویت کرد؟
در بخش مربوط به نهادهای حکومتی، شروع این مسأله از دوران پیش دبستان و دبستان است. لذا باید یکی از اولویتهای دولت، برنامهریزی و داشتن نگاه دقیق و خوب به آموزش و پرورش و دانشگاه باشد که متأسفانه این نگاه در حال حاضر حاکم نیست و دولتها چنین دیدی را نداشتهاند. به همین خاطر، دولت باید بتواند به فکر تأمین نیازهای این دو نهاد و تقویت و بارور کردن آنها باشد و دغدغه ملی داشتن و احساس تعلق به کشور داشتن از همان ابتدای تعلیم و تربیت به دانشآموزان یاد داده شود، چیزی که امروزه بسیار ضعیف شده است.
آینده دیپلماسی علمی در کشور را چگونه ارزیابی میکنید؟ پیشنهاد شما برای ارتقای وضعیت موجود چیست؟
روند فعلی دیپلماسی علمیمان را در کشور چندان مطلوب نمیبینم. برای بهبود این شرایط نخستً باید نهادهای تصمیم گیرنده کشور هماهنگ باشند. دیگر اینکه از طریق مشورت با افراد واقعاً صاحبنظر، اولویتهای علمی کشور تعیین شود و در جهت تأمین آنها «دیپلماسی علمی» بهکار گرفته شود. همچنین نباید فراموش شود که طرف مقابل ما به دیپلماسی علمی از منظر رویکرد اول و مصالح خود مینگرد، نه رویکرد مورد نظر ما.
***
روابط عمومی فرهنگستان علوم