به مناسبت سيزدهم شهريور ماه، روز بزرگداشت ابوريحان بيرونی
رسول جعفريان
بیرونی: مخالفان علم، از اتهام الحاد استفاده ميكنند!
بدون اينكه بخواهيم ستايش بيهوده -كه امري مرسوم ميان ما مردم است- داشته باشيم، ميتوانيم بگوييم ابوريحان بيروني (م 2 رجب 440ق) بزرگترين دانشمند جهان اسلام است. اين را از فراوانی و تنوع آثارش در رياضيات، نجوم، پزشكی و شناخت داروهای گياهی، نباتات و جواهرشناسی ميتوان دريافت. در ميان اينها قانون مسعودی در نجوم و كتاب تحقيق ماللهند، دو اثر جاودانه هستند، چنانكه التفهيم و آثارالباقيه نيز گواه اين بزرگی و فرزانگی است.
يك دانشمند هميشه ميتواند مطالب درست يا اشتباه بگويد، آنچه به او فرزانگی ميبخشد، روش تفكر او براي رسيدن به هسته مركزی دانش است. اينكه روش درستي در تحقيق داشته باشد، از آفتهایی كه دانش را آلوده ميكند، بپرهيزد و همواره به علم بينديشد. بيروني چنين است. اين امتيازي است كه او بر همگان در آن فزوني دارد.
كافي است يكي از آثار او را برداريم و ورق بزنيم و روي برخي از گفته هاي او در آن تامل كنيم. كتاب «تحديد نهايات الاماكن» اثري است در جغرافياي نجومي و بيان طول و عرض جغرافيايي بلاد. بخشهاي اصلي اين كتاب در اين دانش است و بحثي است تخصصي متناسب با علم روز. او در اين زمينه تعداد قابلتوجهي اثر دارد و همواره براي اصلاح اشتباهات ديگران، دفاع از سخن درست در اين زمينه و داشتن دقت در آن، تلاش ميكند.
و اما در اين كتاب، چند جمله تاريخي هست كه به روش تفكر او و نحوه مواجهه شدن او با دانش مربوط ميشود. اين اثر خوشبختانه به فارسي هم ترجمه شده است (ترجمه احمد آرام، دانشگاه تهران، 1352ش)، چنانكه متن عربي آن (معهد تاريخالعلوم الاسلاميه، سزگين، سلسله الجغرافيا الاسلاميه، مجلد 25، فرانكفورت، 1992م) و نيز متن عكسي تنها نسخه برجاي مانده از آن هم منتشر شده است (به كوشش فواد سزگين، معهد تاريخالعلوم الاسلاميه، فرانكفورت، 2010 از روي نسخه خطي كتابخانه سليمانيه فاتح، ش 3386). متن عربي دشوار است و مرحوم آرام تلاش زيادی كرده تا آن را به فارسی روانی درآورد و صد البته در اين باره به زحمت هم افتاده است. تعابيری كه دوست دارم از مقدمه ابوريحان و از مطاوی كتاب در بياورم، چند مورد است:
نكته نخست آنكه در همان آغاز اين كتاب گويد وقتي به مردم زمانه مينگرم و ميبينم كه همگان، در همه جا، سيماي نادانی به خود گرفتهاند و با اصحاب فضل دشمنی ميورزند و هر كس را كه به زيور دانش آراسته است، ميآزارند و گونه گونه ستم و بيداد درباره او ميكنند. بيروني ميگويد، فضاي ضد علم به حدي قوي است كه ممكن است مرا وادارد تا به احكام نجومي باورمند شوم (تحديد، ترجمه آرام، ص 1)
نكته دوم شرحی است كه بيروني درباره دشمني با علم به دست ميدهد و ميگويد، افراطيهاي ضدعلم، دانش را به ضلالت و گمراهي منسوب ميكنند تا ديگر نادانانِ چون خود را هم با آن دشمن كنند. اينان رنگ بيديني و الحاد را به علم ميزنند تا باب نابودي اهالي دانش را بگشايند و با نابود كردن آنان، وضع خودشان هم پنهان بماند. بيروني در اينجا دو سياست را از سوي افراطيهاي ضد علم مدنظر قرار ميدهد، يكي نسبت دادن «ضلال» به آن و ديگري متهم كردن علم به «الحاد». افراد جاهل چنين ميكنند تا خود در امان باشند و كسي از ناداني آنان باخبر نباشد.
و اما سومين نكته اينكه، بيروني در ادامه از ضرورت دانش براي زندگي اجتماعي بشر سخن گفته، از يكطرف نياز به دانستن را امري دروني و از سوي ديگر نيازي بيروني ميداند و شرحي در اين باره ميدهد، آنگاه باز به افراد ضد علم باز گشته ميگويد: «از كسي در شگفتم كه از منطق بيزاري مينمايد و چون از دريافت آن ناتوان است، آن را به نامهاي عجيب ميماند.» (تحديد، ترجمه، ص 6). بيروني، درباره دشمني عدهاي با ارسطو سخن ميگويد. دليلش آن است كه اينان «در انديشهها و اعتقادهاي او چيزهايي ديدهاند كه با اسلام موافق نيست.» تفسير آنها اين است كه در زمان ارسطو، مردمان يونان، ستاره و بت ميپرستيدند، اين در حالي است كه، آنچه ارسطو ميگفت از روي انديشه و «نظر» بود نه «ديانت» تا به اتهام بتپرستي مردمان آن روزگار، افكار علمي او را كنار بگذاريم. بيروني نكته لطيفي را ميافزايد و آن اينكه اين جماعت ضد علم، كار را به جايي رساندهاند كه هر اسمي كه به «سين» ختم شود و منسوب به يونان باشد، به «كفر و الحاد» متهم ميكنند! (تحديد، متن عربي، ص 28). تمركز بيروني در روشن كردن اخلاق ضد علمي مخالفان توسعه دانش كه از اتهام الحاد و تعلق خاطر علم به دنياي بيديني براي نابود كردن علم و عالمان استفاده ميكنند، نكته بسيار بديع و مهمي است.
Report